راز جاودانگی گل آقا؛ چرا کیومرث صابری از مناصب سیاسی استعفا داد؟
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۷۱۹۱۷
کیومرث صابریِ فومنی (۷ شهریور ۱۳۲۰ – ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳) معروف به گُلآقا، یکی از سرشناسترین طنز نویسان ایرانی است که با قلم توانمند خود توانست مسیرهای جدیدی را در طنزنویسی، پیش روی مخاطبان و اهلفن قرار دهد. او در این مسیر، شاگردان زیادی را پرورش داد که از مهمترین آنها میتوان به ابوالفضل زرویی نصرآباد اشاره کرد (که ۱۵ اردیبهشتماه سالروز تولد اوست).
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید
«گل آقا» از کجا آمد؟روحبخش بانام مستعار «کارمند الشعرا» با هفتهنامه گلآقا همکاری میکرد و از دوستان نزدیک این دو طنزپرداز بوده است. تا امروز از روحبخش کتابهای طنز «نوشخند»، «ماهواره طنز» و یک مجموعه رباعی به نام «جلوه دوست» منتشرشده است.
کیومرث صابری، چگونه وارد عرصه طنزنویسی شد و نحوه آشنایی شما با او و مجله «گلآقا» چگونه بود؟
کیومرث، زمانی که به سفر حج رفته بود در کنار کعبه به خدای خودش قول داد که قلمش را در مسیری بهجز احقاق حق و حق نویسی به کار نبرد. پس از بازگشتش، ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات راهاندازی کرد و خیلی زود موردتوجه همه قرار گرفت. مردم در آن زمان تشنه طنز مطبوعاتی اجتماعی، سیاسی بودند. در سال ۱۳۶۹ به فکر راهاندازی هفتهنامه «گلآقا» افتاد. استادان ابوالقاسم حالت، محمد خرمشاهی، بهاء الدین خرمشاهی، محمد پور ثانی، عمران صلاحی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، منوچهر احترامی، ابوتراب جلی و احمد عربانی ازجمله افرادی بودند که در آن سالها وارد همکاری با مجله گلآقا شدند. بنده آن زمان بهعنوان نویسنده طنز، در کنار دیگر طنزپردازان ازجمله مجید رحمانی صانع و... صفحهای در روزنامه خراسان داشتیم و کیومرث صابری که این صفحه را دیده بود از من دعوت به همکاری کرد. ابتدا در مجله گلآقا، شعر طنز نو، غزلواره نو و همچنین ستون «چهل سال بعد در چنین روزی» را مینوشتم. سپس عضو هیئت تحریریه گلآقا شدم و هفتهای دو روز از مشهد به تهران میرفتم.
ماجرای استعفای کیومرث صابری از مناصب سیاسی چه بود؟
فروتنی کیومرث، آنقدر زیاد بود که پس از هر بار همنشینی با او خاطرهای دوستداشتنی خلق میشد. حتی زمانی که مشاور فرهنگی، مطبوعاتی و رئیس دفتر شهید رجایی بود و همچنین در دوران ریاست جمهوری آیت ا... خامنهای که مشاور فرهنگی بود از این فروتنی دست نکشید. بعد از مدتی برای پرداختن بیشتر به طنزنویسی و تزریق امید به جامعهای که درگیر جنگ تحمیلی شده بود از تمامی مشاغل سیاسیاش استعفا کرد و به طنزنویسی رو آورد. کیومرث، معتقد بود طنز مطبوعاتی نشان دادن کژیها و بیدار کردن خفتهها با یک شاخه گل است نه کوبیدن بر سر آنها با یک چماق. در اصل هم این معنی طنز فاخر و نجیب است. صابری در مجله گلآقا، ابتدا تنها شخصیت گلآقا را مینوشت، اما بعد از مدتی این نیاز را بهدرستی احساس کرد که باید از زبان مردم هم حرف بزند و به همین دلیل شخصیتهای شاغلام (آبدارچی آبدارخانه گلآقا)، مش رجب (پیرمردی روستایی با کلاهی نمدی بر سر) غضنفر (مسئول روابط عمومی گلآقا و مسئول کوبیدن مشت محکم بر دهان استکبار جهانی)، ممصادق (نماینده مردم کوچه و بازار) و عیال ممصادق (نماینده جامعه زنان) را خلق کرد. تمام این شخصیتها به قلم گلآقا در ستون دو کلمه حرف حساب، ماجراهایی داشتند و به دلیل قلم و نگاه استادانه کیومرث صابری بلافاصله در کنار آثار طنز عبید زاکانی و زندهیاد دهخدا وارد کتابهای دانشگاهی شدند.
درباره توجه بزرگانی مانند محمدعلی جمالزاده به سبک طنزنویسی کیومرث صابری توضیح دهید.
سبک طنزنویسی کیومرث، آنچنان تحولی را در طنزنویسی کشور ایجاد کرده بود که نهتنها توجه دانشگاهیان و مردم بلکه توجه بزرگانی مانند محمدعلی جمالزاده را که نویسندهای بزرگ و صاحب سبک بود، به خود جلب کرد. جمالزاده بارها نامههایی برای کیومرث صابری نوشت و از قلم و تیزبینی او سخنها گفت. همچنین دکتر حسابی گفته بود: «همین ستون دو کلمه حرف حساب مجله گلآقا در آینده تبدیل به منبعی برای تحقیق و پژوهش درزمینه تاریخ سیاسی ایران میشود.» کیومرث که همواره عاشق زیبایی و زیبانویسی بود همیشه به همکارانمان توصیههایی راهگشا داشت. این جمله را بارها از او در تحریریه گلآقا شنیدم که به کاریکاتوریستها تأکید میکرد در کاریکاتور همیشه زیبایی را حفظ کنید. غلو بکنید، اما همیشه زیبا بکشید.
شما دوستی نزدیکی با زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد هم داشتید. درباره شخصیت و قدرت نویسندگی این طنزپرداز چه ارزیابی دارید؟
ابوالفضل را در تحریریه گلآقا زمانی دیدم که ۲۵ سال بیشتر نداشت؛ اما باوجود همان سن کم به جمع طنزنویسان گلآقا راهیافته بود. او حتی در اوج جوانیاش دارای دیدی باز، مطالعات گسترده و قلمی توانا بود. کیومرث صابری همان سالها درباره زرویی نصرآباد میگفت: «زرویی از معدود کسانی است که در تحقیقات طنز، صاحبتجربه است و باوجود جوانی، در کار تحقیق از بسیاری از پیش کسوتها باتجربهتر و معتبرتر مینویسد. نثر او پاکیزه و روشن است.»
ابوالفضل زرویی، درزمینه تحقیق و پژوهش هیچگاه، قناعتپیشه نبود و هیچوقت کارش را تمامشده نمیدانست. او در مجله گلآقا «تذکرة المقالات» را که نظیرهای بر تذکرة الاولیای عطار بود، خوش مینوشت ودرکنار دیگر آثارش این اثر ماندگار را از خود بهجا گذاشت.
بهعنوان سؤال پایانی به نظر شما مشخصه اصلی طنز چیست؟
طنز باید ریشه در واقعیت داشته باشد، زیرا اگر اینگونه نباشد بلافاصله تبدیل به افترا و تهمت میشود و هیچوقت به دل نمینشیند. همیشه باید در طنز، هستهای از واقعیت وجود داشته باشد و طنزپرداز با پروبال دادن به این هسته، اثرش را تولید کند. همچنین این اصل مهم را که همواره مدنظر کیومرث صابری، ابوالفضل زرویی نصرآباد و بسیاری از طنز نویسان برجسته است، نباید فراموش کنیم که در نویسندگی همیشه باید به اخلاقیات پایبند باشیم.
منبع: روزنامه خراسان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی مناسبتیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: گل آقا طنزنویسی ابوالفضل زرویی نصرآباد کیومرث صابری مجله گل آقا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۷۱۹۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»